نوروساینس و هنر
نوروساینس و هنر
زیبایی شناسی عصبی اصطلاحی است که اولین بار توسط سمیر زکی به کار برده شد و در آن به پایه های عصبی درک هنر و زیبایی پرداخته میشود.
زیبایی شناسی عصبی هم اکنون بعنوان یک رشته ی جدید دانشگاهی مطرح میشود، که حوز ه های مختلفی از ادبیات، موسیقی،
نقاشی و به طور کلی تمامی حوز ه هایی که احساسات شدیداغلب لذت را برمی انگیزند شامل میشود.
این رشته از زیر شاخه های نوروفلسفه است که به دلیل نظریات زیاد مطرح شده در آن و نیز ابها م های تجربه های هنری، پژوهش در آن با مشکلات زیادی مواجه
شده است.
از جمله چالشهای این رشته درک زیبایی شناسی به صورتی است که با پایه علم عصب شناسی تطابق داشته باشد.
در این مقاله بر این مسئله تمرکز شده است که مغز انسان چه ویژگیهایی را در افراد و اشیا مختلف جذاب میداند و چه قسمتهایی از مغز در این فرآیند تأثیر گذارند.
بعلاوه مطالبی در مورد مرکز احساس لذت بیان میشود که چگونه احساسات مختلف آن را تحریک میکنند.
زیبایی شناختی بی نهایت است و محدود به زمان و فرهنگ نیست.
مردم در میان فرهن گهای گوناگون اکثرا در مورد نوع چهر ه ی جذاب هم نظرند.
جذابیت مردم اکثرا باعث میشود ناخوداگاه بر ما تأثیر گذارشوند در حالی که متوجه نمی شویم.
مثلاً روانشناسان ما را با را ههایی که متوجه نمیشویم تحت تأثیر قرار میدهند.
benedict jones میگوید میزان جذابیت چهره، تفکر مغزی را تحت تاثیرقرارمیدهد.
شاید تعریف زیبایی سخت باشد ولی واقعی است و تأثیر وسیعی دارد. نظریه پردازان و هنر مندان اعتقاد دارند که زیبایی چهره به رعایت نسبتهای خاصی مربوط است و افلاطون هم این رامطرح کرده است.
در سال ۱۹۹۰ روانشناسان شروع به انطباق و استفاده از تکنولوژی کردند مثلاً چهره نگاری دیجیتالی تا دریابند مردم کدام ساختار چهره ای را جذاب تر میدانند.
آن ها ۳ تا کلید برای جذابیت ببان کردند:
تقارن _سکسی بودن (زنانگی مردانگی )ومعمولی بودن
چرا این صفات؟
به گفت هی jones ای نها صفاتی هستند که برای انتخاب جفت مهم اند و جفت حتی در بین سایر موجودات ترجیح داده میشود. تقارن صورت نشان دهند ه ی تکامل سالم و عدم وجود اختلالات ژنتیکی و عفونتها در فرد است.
در اواخر ۱۸۰۰ میلادی دانشمند ویکتوریایی فرانسیس گالتون راهی برای نقاشی تصویرهای مرکب، با روی هم قرار دادن تصاویر اشخاص مختلف ابداع نمود.
وی امیدوار بود که این راه برای شناسایی ویژگیهای فیزیکی مشترک مجرمان کمک کننده خواهد بود.
وی در این روند متوجه شد که این تصاویر مرکب به طور کلی بهتر از خود اشخاصی به نظر میرسد که تصویر از آ نها ساخته شده است.
بی نظمی ها و بی قاعدگیهای خیلی بد حذف شده بودند.
یک قرن بعد روانشناسان مشاهدات گالتون را به کمک تکنیکهای دیجیتالی دنبال کردند تا نشان دهند مردم قیافه های عادی و متوسط پیدا میکنند تا جذاب تر ازواقعیت باشند.
عادی بودن نظیر تقارن و بخصوص فقدان بی نظمیهای ژنتیکی خطرناک میتواند نشانه ای از سلامتی باشد.
ولی این جنبه از زیبایی میتواند یک محصول جانبی از این موضوع باشد که نشان دهد مغز چگونه کار میکند.
مغز ممکن است چهر ههایی را ترجیح دهد که نشان دهند ه ی یک چهر ه ی معمول از جمعیت باشند. چون اینگونه چهر ه ها نسبت به چهر ه هایی که کمتر معمول هستند به آسانی شناسایی میشوند.
نادال بیان م یکند: مطالعاتی هستند که نشان میدهند معمولی بودن نقش مهمی را در جذابیت خیلی چیزها برعهده دارد مثل یک چهر ه ی معمولی و یا یک ساعت معمولی و متوسط.کیفیت پوست و پراکندگی چربی و حالات بدن با حمایت از این عقیده که زیبایی به بسیاری از مارکر های سلامتی مربوط است،میتوانند به جذابیت مربوط باشند.
همانطور که در پردازش مسئله ی مربوط به پذیرش همسر مطرح میشود که آیا این چهره جذاب است یا خیر، این مسئله نیز ممکن است یک قضاوت ساده به نظر برسد ولی به یک سیستم پیچیده وابسته می باشد که داد ه های بسیار زیادی را درگیر میکند.
ریشه ی جذابیت:
سیستم زیبایی شناسی یک بخش از شبکه ی عصبی است که پردازش چهر ه ها را برعهده دارد. و مناطق مختلفی از مغز نظیر لوب پس سری را درگیر میکند.
این منطقه که سیگنا لهایی را از چشمها دریافت میکند، مناطق تخصص یافته ای دارد که اطلاعات پایه ای را دربار هی چهره ای که شناسایی میکنند به دست می آورند،
مثل ساختارها، حالتها و حرکات لبها. این اطلاعات بعداً به سمت بخشی از سیستم پردازش کنند ه ی اطلاعات سطح بالا و پیشرفته منعکس میشوند.
مطالعات همواره نشان میدهند که چهر ه های جذاب شبکه ی جایز ه ی مغزی ر(که با دوپامین کار م یکند)فعال میکنند. و بخشهایی از هسته های مغزی را تحریک میکنند که نادال این بخشها را مولد احساس لذت مینامد.
طبق گفت هی Mende Siedlecki بخش کلیدی این سیستم کورتکس اوربیتوفرونتال میباشد که دقیقاً بالای حفر ه های کر ه ی چشم واقع شد ه اند.
دانشمندان عصب بر این باور میباشند که بخش مرکزی کورتکس اوربیتوفرونتال مربوط به قسمتی است که ارزش بالقو ه ی یک جایزه قضاوت میشود.
در یک مطالعه در افرادی که پول برنده شده بودند همان قسمت از مغز فعالیت بیشتری نشان میداد که روی جذابیت هم تمرکز نموده است.
محققان نشان داد ه اند که بخش جداگانه ای از لوب اوربیتوفرونتال که روی تنبیه تمرکز دارد، به چهر ه هایی که جذاب نیستند پاسخ میدهد.
پس دیدن یک چهر ه ی جذاب حسی مشابه جایزه بردن دارد و بالعکس مشاهد ه ی یک چهر ه ی غیر جذاب، حسی مشابه از دست دادن پول دارد.
حتی اگر ما در مورد زیبایی یک چهره آگاهانه فکر نکنیم، جذابیت،این مناطق پاداش را فعال میکند. خارج از شبکه پاداش، این قضیه برای برخی از قطعات اصلی سیستم پردازش چهره در قشر بینایی درست است.
متخصص مغز و اعصاب Anjan Chatterjee از دانشگاه پنسیلوانیا و همکارانش به شرکت کنندگان، ۱۰۰ تصویر مختلف از چهر ه ها نشان دادند. از آ نها خواسته شد جذابیت چهر ه ها یا هویت تصاویر را ارزیابی کنند.
با استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی ( fMRI )، محققان دریافتند که مناطقی از مغز که مختص در تشخیص چهره هستند، فعالیت بیشتری نشان دادند.
زمانی که شرکت کنندگان به چهر ه هایی که آ نها قبلاً به عنوان جذاب امتیاز داده بودند نگاه کردند نسبت به چهر ه های معمولی چنین فعالیت افزایش یافته ای (حتی اگر شرکت کنندگان تنها در مورد هویت های چهر ه ها فکر می کردند و نه در مورد جذابیت آ نها) رخ داد.
این نشان میدهد که مغز به سرعت و به طور خودکار به زیبایی پاسخ میدهد.
Chatterji میگوید:
“ حتی زمانی که زیبایی در ذهن ما نیست”.
عامل ترس
پژوهش در جذابیت صورت نیز منجر شد دانشمندان علوم اعصاب به ارزیابی مجدد درمورد یک مرکز احساسات، بادامی شکل عمیق در مغز، به نام آمیگدال بپردازند.
در واقع، مطالعات اولیه بر نقش آمیگدال در پردازش چهر ه های ترسناک متمرکز شده است.
اما اکنون روشن است که آمیگدال به تمام انواع چهر ه ها واکنش نشان میدهد.
تعداد کمی از مطالعات نیز نشان داد هاند که، بر خلاف دیگر مناطق مانند قشر orbitofrontal ، آمیگدال ممکن است به جذابیت در را ههای غیر خطی پاسخ دهد، یعنی عکس العمل زمانی که چهره زیبا یا زشت باشد قویتر میشود درحالی که اگر چهره خنثی باشد عکس العمل ضعیف میشود.
آمیگدال همچنین برای قضاوت قابل اعتماد کمک م یکند،.
این همپوشانی ممکن است برای مغز کارآمد باشد، اما به عنوان یک عارضه جانبی میتواند در اثری که روانشناسان به آن اثر Attractiveness halo effect می گویند نقش بازی کند که یک فرض بازتابی از زیبایی خارجی است که نیکی را به صورت کلی نشان میدهد.
چنین برش کوتاه عصبی میتواند به تمام انواع منافع اجتماعی برای افراد جذاب شود.
جونز و تیم خوددر تحقیقی دریافتند که افراد دارای چهر ه های جذاب از شانس بیشتری برای کسب شغل و درآمد بالاتری برخوردارند بعبارتی اثر چهره افراد بر تصمیم گیر یهای اجتماعی را بررسی کردند.
مطالعه جذابیت چهره به دانشمندان علوم اعصاب برای شروع به درک جنبههای کاملاً متفاوت از جامعه کمک کرده است Chatterjee میگوید “تا آنجا که ما چیزی در مورد پاسخهای عصبی به درک زیبایی رسیدیم این است که ما میتوانیم شروع به تولید فرضیه ها در مورد پاسخ های عصبی به اشیاء دیگر، از جمله اشیاء هنری کنیم”.
Nadal میگوید “مردم هنرمندان را به عنوان دانشمندان علوم اعصاب بصری میشناسند به این معنا که آ نها قادر به تعامل با مکانیسم های مغزی هستند که افراد علاقه مند شیفته ی اثر هنری آ نها میگردند.”
منابع
مجله تازه های علوم اعصاب
۱. Langlois, J. H. & Roggman, L. A. Psychol. Sci. 1,
۱۱۵–۱۲۱ (۱۹۹۰).
۲. ISIArticleShow contextScott, I. M. et al. Proc. Natl
Acad. Sci. USA 111, 14388–۱۴۳۹۳ (۲۰۱۴).
۳. CASPubMedArticleShow contextO’Doherty, J.,
Kringelbach, M. L., Rolls, E. T. Hornak, J. & Andrews, C.
Nature Neurosci. 4, 95–۱۰۲ (۲۰۰۱).
۴. Chatterjee, A., Thomas, A., Smith, S. E. & Aguirre,
G. K. Neuropsychology 23, 135–۱۴۳(۲۰۰۹).
۵. ISIPubMedArticleShow contextFruhen, L. S., Watkins,
C. D. & Jones, B. C. Leadership Quart. (2015).
۶. www.Sciencedirect.com
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.