علوم شناختی: تفکر

ونيكه معتقد است كه تفكر به انعكاس،تعمق،عقيده،انديشه،قضاوت يا خيال پردازي و به آنچه در ذهن مي گذرد اطلاق می‌شود
و از ديدگاه روان‌شناختی تفكر عبارت است از:
سازمان يافتگي و دوباره يابي آموخته هاي گذشته در موقعيت كنوني.

تفكر منطقي

اسميت و هرلينش (۱۳۷۱) تفكر منطقي را با انديشيدن مترادف مي دانند
و معتقدند كه تفكر منطقي با ديگر انواع تفكر از اين جهت كه به‌وسیله هدفي (حل مسئله) كنترل و هدايت می‌شود تفاوت دارد.

تفكر غیرمنطقی

شفيع آبادي (۱۳۶۸) مي نويسد:
تفكر غیرمنطقی ازنظر اليس همان انديشه باطل وهمي و خيالي مي باشد كه منجر به بروز اختلالات رواني می‌گردد.

يكي از قدیمی‌ترین طرفداران آن اي.آر. گاتري بود كه در حرفه خود عمدتاً يك رفتارگرای پرحرارت محسوب می‌شد.
وي در اواخر زندگی‌اش در مورد الگوي ماشيني روانشناسي اظهار تأسف كرد
و اظهار داشت كه محرك را طوري هميشه نمی‌توان به امور فيزيكي كاهش داد.
او همچنين گفت كه پاسخ‌های آشکار را نيز هميشه نمی‌توان به «حركت مكاني» امور  فيزيكي كاهش داد.
ما بايد محرك را طوري توصيف كنيم كه روان‌شناسی در مورد امور ادراكي يا شناختي برخورد می‌کند به گونه اي كه «با ارگانيسم پاسخ دهنده معنا داشته باشد»
(گاتري ۱۹۵۹، ص ۱۷).

اي.سي. تولمن با رفتارگرايي هدفمندش يكي ديگر از پيشروان جنبش شناختي است.
شكل رفتارگرايي وي موجب شد كه اهميت متغير هاي شناختي به مقدار زياد شناخته شود.
تأکید او بر متغيرهاي فرضي رابط به‌عنوان روشي براي تعريف عملياتي حالت‌های دروني و غیرقابل مشاهده استفاده‌اش از نقشه‌های شناختي.
و اسناد هدف به حيوانات همگي در جهت كاهش رويكرد محرك-پاسخ در رفتارگرايي و افزايش علاقه نسبت به شناختي خدمت كرد.

به نظر بعضي از روانشناسان، روان‌شناسی گشتالت پيشرو جنبش شناختي است.
روان‌شناسی شناختي زمان حاضر با تأکید بر سازمان،ساخت، روابط،نقش فعال آزمودني و نقش مهمي كه ادراك در يادگيري و حافظه ايفا می‌کند- نفوذ پيشاهنگان گشتالتي را منعكس می‌سازد.
(هرست ۱۹۷۵)

البته روش‌شناختی و اهميت آن به صدها سال پیش‌برمی‌گردد
اپكتتوس (سال ۶۰ بعد از ميلاد) می‌گوید:
ما از برداشت‌هایمان بيشتر آزار می‌بینیم تا از وقايع.

تئوریسین‌های معاصر روان‌شناسی مانند آدلر،هورناي،اليس،برنز،بك،لازاروس و همكارانش اين نگرش را تئوريزه و عملي و عملي کرده‌اند
(Berens, 1367)

رفتاردرمانی شناختي از عقايد ميچن بام (Meichenbaum, 1977) و مطالعه درماني بك (Back, 1976) مايه می‌گیرد (Gelder et al 1988)

شباهت‌هایی نيز به كار اليس دارد كه برخي افكار خودشکن (self-defeating)را در بيماران نوروتيك شناسایی نموده و كوشيد تا با بحث منطقی آن‌ها را تغيير دهد.
(همان منبع)

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *