لوگوتراپی چیست ؟

لوگوتراپی چیست ؟

لوگوتراپی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا می خواند.

لوگوتراپی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به درون نگری هم ارج چندانی نمی نهد.
توجه بیشتری به آینده، وظیفه، مسئولیت معنی و هدفی دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را صرف آن کند.

روش درمان دکتر فرانکل و عقایدش:

 

دکتر فرانکل روانپزشک-نویسنده، گاهی از بیماران خود که از اضطراب ها و دردهای کوچک و بزرگ رنج می بردند می پرسد:

“چرا خودکشی نمی کنید”؟

و اغلب می تواند از پاسخ بیماران خط اصلی رواندرمانی خویش را بیابد.

در زندگی هر کسی چیزی وجود دارد،

در زندگی یک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندش پیوند می دهد،
در زندگی دیگری استعدادی که بتواند آن را به کارگیرد،
در زندگی سومی شاید تنها خاطرات کشداری که ارزش حفظ کردن دارد.

در این کتاب، دکتر فرانکل تجربه ای را که موجب کشف لوگوتراپی می شود را توضیح می دهد.

وی مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود که تنها وجود برهنه اش برای او باقی ماند و بس.

خانواده اش یا در اردوگاه ها جان سپردند یا به کوره های آدم سوزی سپرده شدند. او چگونه زندگی را قابل زیستن می دانست؟

در حالی که همه اموالش را از دست داده بود، همه ارزش هایش نادیده گرفته شده بود، از گرسنگی و سرما و بی رحمی رنج می برد و هر لحظه منتظر مرگ بود.

او به راستی چگونه زنده ماند؟؟؟

واژه هایی که از قلب دکتر فرانکل بر می خیزد بر دل می نشیند، چون بر تجربه های بسیار ژرف استوار است .

 

یکی از ویژگی های فرانکل اینست که:

هرگز فروید را رد نمی کند بلکه روش خود را بر آنچه او انجام داده است، بنا می نهد.

گرسنگی، تحقیر، ترس و خشم ناشی از بی عدالتی را هاله هایی از افراد محبوب، مذهب، شوخ طبعی حتی زیبایی های آرامش بخش طبیعت، مانند یک درخت یا غروب آفتاب قابل تحمل می کند.

و اینها در صورتی مفید هستند که بتوانند زندانی را یاری دهند معنایی برای رنج بیهوده خود بیابند

و در اینجاست که ما با هسته مرکزی اگزیستانسیالیسم رویاروی می شویم،

اگر زندگی کردن رنج بردن است، برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت.

هرکس باید معنای زندگی خود را خود جست و جو کند و مسئولیت آن را هم پذیرا باشد اگر موفق شود با همه تحقیر ها به زندگی ادامه خواهد داد.

نیچه می گوید: کسی که چرایی زندگی را یافته، با هر چگونه ای خواهد ساخت.

فرانکل این حقیقت ارزنده رادر تاریخ بشر به ثبت رسانید

که انسان موجودیست آزاد که همیشه حق انتخاب دارد،

انسان واکنش خود را در برابر رنج ها و سختی های ناخواسته ولی پیش آمده و شرایط محیطی خود انتخاب می کند

و هیچ کس جزخود او را یارای آن نیست که این حق را از او بازستاند.

زندگی مشقت بار زندان، فرانکل را بر این باور داشت که آنچه انسان را از پای در می آورد رنج ها و سرنوشت نامطلوبشان نیست،

بلکه بی معنا شدن زندگی است که مصیبت بار است

و معنا تنها در لذت و شادمانی نیست،

بلکه در رنج و مرگ هم می توان معنایی یافت.

زندانیان مردمی معمولی بودند

اما دست کم شماری از آنها ثابت کردند که ارزش رنج هایشان را دارند

و با این کار شایستگی بشر را در برخاستن علیه سرنوشت خود به ثبوت رساندند.

بیچاره آنکس که می پنداشت زندگی دیگر برایش معنایی ندارد نه هدفی داشت و نه انگیزه و مقصودی، چیزی او را به زندگی گره نمی زد و چون به اینجا می رسید دیگر کارش ساخته بود!!!

 

برای مطالعه در  حوزه علوم شناختی وارد لینک زیر شوید

دسته علوم شناختی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *